سلام به همه ی دوستان عزیزی که قدم به این وب میذارن؛
اول از همه ممنونم که ما رو با حضور خودتون شرمنده کردین
دوم اینکه برای تک تک شما آرزوی سالی سراسر
 موفقیت و کامیابی
دارم.
زمستون ۸۳ با همه ی خوبی ها و بدی هاش تا چند ساعت دیگه
تموم میشه و جای خودشو به بهار ۸۴ میده.
فکر کنم شما هم مثل من وقتی به لحظات تحویل سال نزدیک میشین به سالی که
پشت سر گذاشتین بیشتر فکر میکنین و تصمیم میگیرین سال جدید رو بهتر زندگی کنین.
البته ناگفته نماند که
« خوب زندگی کردن »
خیلی هم آسون نیست.
امروز برای آخرین بارکوله بار خاطرات ۸۳ رو، زیر و رو کردم.
برای من سال ۸۳ دو قسمت بود؛
۶ ماه اول، که ۶ ماه نیرنگ و دورویی بود و در پایان این ۶ ماه اتفاقاتی افتاد که برام 
کمتر از مرگ نبود؛
و ۶ ماه دوم که در واقع زندگیه دوباره بود که به من بخشیده شد،۶ ماه که من فقط 
صداقت و صفا دیدم و دگر هیچ!!!
و حالا سعی دارم زندگی دوباره ای که خدا بهم داده با تمام وجودم حفظ کنم
و حاضر نیستم از دوباره این زندگی رو از دست بدم .
و در پایان؛
ازدوستان عزیزم که توی این سال کنارم بودن تشکر ویژه میکنم،چرا که اگر نبودن
زندگی برام سخت میشد و یه چیزی کم داشت.
 اول ازهمه ،عسل بانوی خودم؛
 دوم ، داداشی های گلم،محمد و مهدی؛
سوم، ازعباس عزیز که کار طراحی قالب این وبلاگ رو به عهده داشت و داره؛
و در پایان هم جواد، محسن و عطا؛که گرچه زیاد در کنارشون نبودم ولی
چیزهای زیادی ازشون یاد گرفتم.

********************
بهاری سبـــــــــــــــــــــز در کنار خانواده هاتون داشته باشید





********************
راستی،اگر کسی می خواد از عزیزانش تشکر کنه وبلاگ ما حاضر هست حرفهای قشنگش رو منعکس کنه.
منتظرهستیم...
 

بگشا دریچه را 
تا آنکه نم نم باران و بوی خاک 
  برد تو را تا عمق لاجوردی این آسمان
تا بیشه زار نور
تا برکه های دور 
تا اوج قله احساسهای پاک 
تا ابتدای لکنت ادراکها
تا انتهای کوچه زیبای خاطرات 
تا خلسه صبور                 تا خلوت حضور
      تا بینهایت معراج سبز عشق      
  تا...
بگشا دریچه را 
زیرا که وقت بستن درها گذشته است 
بگشا دریچه را که بهاری خجسته است 

امیدوارم همیشه بهاری باشید

بهار می رسد-اما ز گل نشانش نیست
نسیم –رقص گل آویز گل فشانش نیست 
د لم به گریه ی خونین ابر می سوزد
که باغ –خنده به گلبرگ ارغوانش نیست 
چمن بهشت کلاغان و بلبلا ن خاموش !
بهار نیست به باغی که باغبانش نیست
چه دل گرفته هوایی –چه پا فشرده شبی
که یک ستاره ی لرزان در آسمانش نیست !
کبو تری که در این آ سمان گشاید بال
دگر امید رسیدن به آشیانش نیست  
ستاره نیز به تنهاییش گمان نبرد
کسی که همنفسش هست و همزبانش نیست ! 
جهان به جان من آن گونه سرد مهری کرد 
که در بهار و خزان-کار با جهانش نیست 
ز یک ترانه به خود رنگ جاودان نزند 

د لی که چون دل من رنج جاودانش نیست

نمیدونم،شاید بهار امسال یه جورایی اینطوری باشه
شایدم نباشه!!!
البته،حتماْ کسانی هستن که بهار براشون رنگ و رویی نداره
مثلاْ کسانی که عزیزی از دست دادن،یا کسانی که گرفتاریهاشون بهشون اجازه نمیده بتونن
به روزهای خوب فکر کنن و ...
ولی شیرین هست اگه همه ی ما به فکر همنوعان خودمون باشیم و اونا رو تحت هیچ شرایطی
فراموش نکنیم.
به امید اینکه امسال، سال خوبی برای همه باشه